جدول جو
جدول جو

معنی شنا بردن - جستجوی لغت در جدول جو

شنا بردن
(خَ / خِ دَ)
شناه بردن. شنا کردن:
ای به دریای عقل برده شناه
وز همه نیک و بد شده آگاه.
منجیک (از اوبهی)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ثنا کردن
تصویر ثنا کردن
مدح کردن، ستایش کردن
فرهنگ فارسی عمید
(خَ / خِ فُ خوا / خا دَ)
سباحت. خود رادر روی آب نگاهداری کردن و بردن بوسیلۀ حرکات دست و پا. آب بازی کردن: طمطمه، شنا کردن. عوم. (منتهی الارب). رجوع به شناب، شنار، شنا و شنو شود، انجام دادن نوعی ورزش که در اصطلاح ورزشکاران قدیم شنا گویند. (یادداشت مؤلف). رجوع به شنا شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از شنو کردن
تصویر شنو کردن
در تداول عامه سباحت، آب ورزی، نوعی ورزش در زورخانه مبادرت ورزیدن
فرهنگ لغت هوشیار
پناهیدن یا بکسی یا چیزی پناه بردن، پناه گرفتن بوی التجا ملتجی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جان بردن
تصویر جان بردن
زندگانی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رنج بردن
تصویر رنج بردن
تحمل سختی و مشقت کردن
فرهنگ لغت هوشیار
آشنا کردن کسی بدیگری. معرفی کردن کسی را بدیگری آشنا ساختن، نزدیک کردن کارد و شمشیر و مانند آن بچیزی نه بدان حد که برد: خنجر را بگلو او آشنا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا بودن
تصویر بنا بودن
روا بودن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بنا کردن
تصویر بنا کردن
عمارت کردن ساختمان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بر روی آب به وسیله حرکات دست و پا حرکت کردن سباحت. شناه کردن: هم در آن حال همی کرد به دریای ضمیر - خاطر من ز پی حرص مدیح تو شناه. (سنایی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ترا بردن
تصویر ترا بردن
منتقل ساختن
فرهنگ واژه فارسی سره
شنا کردن: زندگی بی دغدغه در آبهای کدر: مانع غرق شدن یا فرو رفتن در آب: بدبختی شنا کردن در آبهای با جریان تند: کاری جسورانه تماشای شناگران: تحقق یافتن آرزوها کسی که در آب زلال شنا میکند سمبل غسل تعمید و مبرا شدن از ناپاکیها استفاده میکند که نشانگر باروری روحی کامل است و بدان معناست که فرد پس از یک دوره پاکسازی آمادگی لازمه را جهت باروری کسب کرده است. او با یک فکر روشن که از تمامی ناپاکیها شسته شده است از خواب برخواهد خاست - لوک اویتنهاو
فرهنگ جامع تعبیر خواب
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
للسّباحة
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
Swim
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
nager
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
плавать
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
সাঁতার কাটা
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
تیرنا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
kuogelea
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
ว่ายน้ำ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
schwimmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
לשחות
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
수영하다
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
berenang
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
तैरना
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
zwemmen
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
nuotare
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
nadar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
游泳
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
pływać
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
плавати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از شنا کردن
تصویر شنا کردن
泳ぐ
دیکشنری فارسی به ژاپنی